
هوالحامی..
امروز تولد دلارام بود..با زهرا رفتیم..خیلی خوش گذشت...شبم عمه اینا با عمو مجتبی اینا و عمو امیرینا اومدن خونمون..امروز رفتم تو نت دنبال اون پروژع که خانم عابدی گفته بود..یه اطلاعات کلی به دست اوردم بعد زنگ زدم بهش اونم شماره ی اون ذختر که قرار باهامون کار کنه رو داد بهم که بزنگم...نمیدونم چرا سرعت اینترنت امروز اینطوری بود..صد دفعه کانکت شدمf.bولی باز دیسکانکت میشد..ولی سعیدonبود چون دیدم که از کودکان سرطانی حمایت کرده بود..احساس میکنم قسمت نبود امشب با همonباشیم..شایدم دارم اشتباه میکنم..نمیدونم...ساعت الان 2نصفه شبه بیدار موندم فیزیک بخونم..فاطی هم بیداره...فردا اولین امتحان دانشگاشه..میگه میخوام معدلم19بشه..امروزم تولد نیومد تا درس بخونه....منم دیگه یواش یواش برم به درسام برسم....اه..حالم خوب نیست اصلا...احساس معطلی الکی میکنم..
:: موضوعات مرتبط: my daily memory، ،
:: برچسبها: دست نوشته, دست نوشته های من, روز نهم,
